ترجمه،فرهنگ، بومی سازی
گپ و گفتی با دکتر حسین ملانظر
از هزارتوی مطالعات ترجمه که عبور می کنیم، با حساسیت ها و ظرایف آن بیشتر آشنا می شویم. مطالعات ترجمه امروزه دیگر آن رشته زبان-محوری نیست که به تعادل زبانی بین دو زبان می پرداخت. دیگر نمی توان انتظار داشت که آنقدر به درختان بچسبیم که از کلیت جنگل غافل بمانیم. امروزه مطالعات ترجمه به بلوغ خود رسیده و ابژه های مورد پژوهش خود را یافته است. فرهنگ، ایدئولوژی، بومی سازی ، سیاست گذاری فرهنگی و جایگاه مترجم در مطالعات ترجمه همواره برای ما چالش برانگیز بوده است.در اینجا گپ و گفتی با دکتر حسین ملانظر در خصوص مباحث چالش برانگیز این رشته خواهم داشت.
سعید صفری
آقای دکتر، آدورنو و هوکهایمر در کتاب مشترک خود با نام «دیالکتیک روشنگری» به مسئله مهم فرهنگ می پردازند و از «کالای فرهنگی» نام می برند. این دو متفکر بزرگ مکتب فرانکفورت معتقدند که نظام سرمایه داری صنایع فرهنگی را به راه انداخته است که سبب می شود فردیت افراد از بین رفته و با استفاده از ابزار و رسانه هایی چون تلویزیون و مطبوعات، صنایع فرهنگی در راستای تحقق اهداف سرمایه داری تلاش کنند. در چنین سیستمی فرهنگ به یک کالا تبدیل می شود که برای ترویج آن باید دست به سیاست گذاری زد. کانال ترجمه که یک کانال مهم در ورود و خروج کالای فرهنگی است، در این میان چگونه نقش خود را ایفا خواهد کرد؟
سلام. من رابطه بین نظرات پژوهشگران فرانکفورت و کانال ترجمه را درک نمی کنم! به نظرم می رسد فرهنگ دو شکل دارد: یکی به صورت کالا، دیگری به صورت ابزار! صرفاً نیز ربطی به وضعیت فعلی جهان و نیروهای فعال فرهنگی سرمایه داری لیبرال یا سوسیالیست ندارد. نیروهای دیگری غیر از این دو در جهان وجود دارند که آنها نیز کالا و ابزار فرهنگی فراهم می کنند!
لطفا کمی درباره ابزار مورد استفاده توسط صنایع فرهنگی توضیح بدهید. ایا ترجمه هم ابزار است؟
همان طوری که گفتم کالای فرهنگی داریم و ابزار فرهنگی! ظاهراً شما قصد دارید مسیر بحث را به سمتی که خود می خواهید پیش ببرید!
تلویزیون و ماهواره و اینترنت ابزار فرهنگی هستند. ترجمه نیز هم ابزار فرهنگی است، هم کالای فرهنگی.
جین بودریار با فاصله گرفتن از آرا و نظرات مارکس بر «مصرف» می پردازد. از نظر او جوامع سرمایه دار برای ترویج کالاهای فرهنگی خود مجبورند که تقاضای مصرف را در مردم ایجاد کند. بودریار در کتاب جامعه مصرفی مفصل به این موضوع می پردازد. شما قبلا درباره مصرف و نیاز مصاحبه ای داشته بودید. ترجمه چگونه می تواند در برابر این نیاز یکطرفه مقاومت کرده و میان فرهنگ ها تعادل ایجاد کنید؟
هر چه اندیشمندان از مصرف کالای فرهنگی فاصله بگیرند و روی به کاربرد سنجیده ابزار فرهنگی بیاورند، از نیاز مصنوعی به دست آوردن کالای فرهنگی می توانند خلاص شوند.
در این میان به مبحث مهم بومی سازی می رسیم. سیاست بومی سازی مطالعات ترجمه بسیار چالش برانگیز و در عین حال حیاتی است. اخیرا شاهد بوده ام که حتی تعاریف غلطی از این سیاست ارائه شده است. لطفا به صورت شفاف درباره آن برای مخاطبین کانال مطالعات ترجمه صحبت کنید.
به نظر می رسد بومی سازی مطالعات ترجمه سه بخش دارد:
۱- استانداردسازی اصطلاحات: یکدست سازی واژگان این رشته در فارسی
۲- انتخاب سنجیده و ترجمه مهم ترین آثار این حوزه دانشگاهی
۳- نظریه پردازی بومی: استفاده از پیکره های فارسی و در نظر گرفتن بافت بومی برای توسعه نظرات خاص درباره ترجمه در فرهنگ کشور خودمان
آیا بومی سازی ممکن است به صورت ناقص و خطرناک اجرا شود؟ آیا عدم بومی سازی بهتر از اجرای ناقص آن نیست؟
این بومی سازی حتماً زیر نظر صاحبنظران این رشته باید انجام شود. نمی تواند بر اساس توهم افراد کم سواد انجام شود!
فکر می کنید از سه بخشی که در بالا ذکر کردید کدام بخش مهمتر و زیربنایی تر می باشد؟
به نظرم مهم ترین و حساس ترین بخش بومی سازی، موضوع استانداردسازی اصطلاحات مطالعات ترجمه است. دو مورد بعدی بعداً به تدریج ممکن است پیش برود.
نظریه ترجمه و پژوهش ترجمه چه نقشی در طراحی و اجرای این سیاست ایفا می کند؟
پژوهش ترجمه بومی در واقع بخش سوم این بومی سازی است. درباره نظریه های ترجمه نمی دانم کدام یک از آنها درباره بومی سازی مطالعات ترجمه نظر ی داشته باشند. خانم دکتر مونا بیکر در دایره المعارف مطالعات ترجمه و همچنین در بعضی از همایش ها درباره سنت ترجمه در کشورهای مختلف نظرات پژوهشگران کشورهای غیرانگلیسی زبان راگردآوری کرده اند، مثلاً درباره نهضت ترجمه بغداد تلاش هایی برای نظریه پردازی صورت گرفته است.
با توجه به تاریخ ادبیات فارسی و تاریخ پر فراز و نشیب ترجمه در ایران بنده معتقدم که ظرفیت هایی داریم که می توانیم برای بومی سازی این رشته در سطح نظری آنها را آزاد کنیم. نظر شما در این باره چیست؟
بله، با نظر شما موافقم
می توان در میان آثار تألیفی و ترجمه ای در طول تاریخ، مطالب ارزشمندی که مناسب نظریه پردازی بومی باشد یافت. اخیراً خانم مریم سعیدی در جستجوی چنین مواردی بودند.
در اینجا بحث را به ایدئولوژی می کشانم با این امید که فکر نکنید بنده قصد دارم بحث را به مسیری که خودم می خواهم ببرم چون مطرح نمودن بحث ایدئولوژی را بسیار ضروری می دانم. صاحبنظرانی چون لوفور قبلا در این باره مفصل بحث کرده اند. اما یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم این است که هر کجا تاثیر ایدئولوژی بر ترجمه مطرح می شود برخی دوستان ما مخصوصا آنهایی که در رشته هایی غیر از مطالعات ترجمه تحصیل کرده اند، با تعجب واکنش نشان می دهند و معتقدند که ما قضیه ترجمه را کش می دهیم! دوست دارم در اینجا با ذکر مثالهایی تاریخی تاثیر ایدئولوژی بر کم و کیف ترجمه را شفاف برای مخاطبان تصریح نمایید.
خب، چنین افرادی ترجمه را محدود به فرآورده ترجمه می بینند و کارکرد و جایگاه ترجمه را در جامعه و تاریخ در نظر نمی گیرند! بسیاری از کتابهای معروف در ادبیات فارسی ترجمه شده و ربطی به ایدئولوژی زمانه داشته. مثلاً کتاب کلیله و دمنه که چند بار به فارسی ترجمه شد داستان مفصلی دارد. یا سلامان و ابسال، و بلوهر و بوداسف که نقش ایدئولوژی در ترجمه آنها مهم تر و پررنگ تر از خود متن آنهاست.
به سراغ سیاست گذاری فرهنگی و ترجمه می رویم. توری (Toury) مقاله ای دارد با عنوان «پیشبرد تغییر فرهنگی با کمک ترجمه های کاذب». بنده هیچ کجا در مطالعات ترجمه نظیر این مقاله و این سیاست را نیافته ام. در این مقاله توری اشاره دارد که می توان ایتم های فرهنگی را از طریق ترجمه کاذب با دوزهای کم آرام آرام به فرهنگ مقصد تزریق کنیم بدون اینکه دژبانان فرهنگی که در خواب غفلت هستند متوجه شوند. توری بر این عقیده است که ترجمه در مقایسه با تالیف از انعطاف و مقبولیت بیشتری برای تغییر فرهنگ برخوردار است بدین معنا که دژبانان فرهنگی معمولا مصونیتی برای ترجمه لحاظ می کنند. توری این سیاست را بخشی از برنامه ریزی فرهنگی می داند. به نظر شما عدم نظارت بر ترجمه تا چه میزان خطرناک است؟
اصولاً ممیزان فرهنگی کمتر نگران آثار ترجمه شده هستند و سرسری از آن عبور می کنند. دقت عمل درباره آثار تألیفی بیشتر است. به همین دلیل ممکن است ترجمه های جعلی هم با استفاده از نفوذ تألیفی خود و امتیاز معافیت ممیزی یا لینت برخورد محافظان فرهنگی بتوانند به راحتی مقاصد فرهنگی خویش را بدون ایجاد حساسیت پیش ببرند.
اجازه بدهید آخرین سوال مهم را در خصوص جایگاه مترجم در مطالعات ترجمه بپرسم. اصلا مطالعات ترجمه چه کمکی به ارتقا جایگاه مترجم می کند؟
مطالعات ترجمه و در کنارش، مطالعات مترجم، جایگاه ترجمه و مترجم را سعی می کند بشناسد و تاثیرگذاری متقابل او و جامعه خود را کشف کند. مترجم فقط یک زباندان نیست، فرهنگ شناس، برنامه ریز فرهنگی، جامعه شناس، سیاست گزار، رابط فرهنگها و… است. و نیاز به شناخت او و فعالیتهایش محسوس است.
سپاس فراوان به خاطر وقتی که به این گفتگو اختصاص دادید. امیدوارم در آینده هم به پای گفتگوی دوستانه با ما بنشینید. دوستدار شما
از شما نیز به خاطر سؤالات خوب و فنی سپاسگزارم.