در این مقاله از منظری آموزشی، و براساس واقعیت های ترجمه در بازار نشر ایران، به معرفی چهار نوع ترجمه تخصصی میپردازیم. این تقسیم بندی لااقل دو فایده دارد: اول این که خواننده را با انواع ترجمه از حیث کیفیت آشنا میکند. دوم این که با تعریف انواع ترجمه تخصصی و ممکن دانستن آموزش ترجمه، نوعی ترجمه را معرفی میکند که میتوان آن را هدف هر برنامه واقع گرایانه آموزش ترجمه تخصصی قرار داد. این تقسیمبندی چهارگانه همچنین به زدودن توهمات موجود در آموزش ترجمه و نیز به توهمات برخی مترجمان تازه کار درباره ترجمه کمک میکند.
گروهی میگویند ترجمه هنر است، یعنی قابل آموزش نیست. گروهی میگویند ترجمه مهارت است، یعنی قابل آموزش است. این دو گروه هر دو درست میگویند چون هرگروه به سطحی از ترجمه نظر دارد. ترجمه در سطح حداکثری هنر است و قابل آموزش نیست.
البته هر هنرمندی از آموزش کلاسی فایده میبیند ولی به صرف آموزش کلاسی کسی در سطح حداکثری هنرمند نمیشود. این حکم در مورد ترجمه به مثابه هنر هم صادق است.
ترجمه در سطح حداقلی مهارت است و قابل آموزش. اگر این مفروضات را بپذیریم، پس یکی از الزامات آموزش ترجمه تخصصی این است که استاد یا برنامه آموزشی، سطحی را که قرار است دانشجو در پایان دوره به آن دست یابد تعریف کند. این سطح همان قدر که لازم است تعریف شود همان قدر هم لازم است واقع گرایانه باشد.
در برنامه آموزش ترجمه در ایران، چنین سطحی تعریف نشده و گنجاندن دروسی مثل ترجمه ادبی در برنامه حاکی از این است که دانشجویان در سطح ترجمه ادبی هم آموزش میبینند. و البته تعجبی هم ندارد که فارغالتحصیل برنامه مترجمی از خود انتظار داشته باشد که بتواند متن ادبی هم ترجمه کند.
سطح حداکثری سطحی از ترجمه است که مهارت های زبانی بسیار بالایی میطلبد: از هوش و خلاقیت زبانی و هوش روایی گرفته تا دایره واژگانی گسترده و تسلط بر ساختارهای دستوری و ترکیبات واژگانی و قدرت خلق متنی با هویت و وحدت سبکی و ژانری. البته مترجمی که در چنین سطحی ترجمه میکند علاوه بر سرمایه زبانی خود که غیراکتسابی است و شامل استعداد و ذوق زبانی او میشود، دانشی عمومی هم دارد که از طریق مطالعه کسب کرده است، حال آن که در برنامه تربیت مترجم نه سطحی از ذوق و استعداد زبانی تعریف شده و نه سطحی از دانش عمومی. سطح حداقلی سطحی از ترجمه است که دانشجوی ترجمه از طریق آموزش درست به آن دست مییابد. در این آموزش، دانشجو تسلط خود بر واژگان و دستور زبان مادری خود را افزایش میدهد و نیز فنون یا استراتژی هایی میآموزد که با کمک آن ها بتواند متنی قابل قبول بنویسد. بدین ترتیب اگر از منظر آموزش ترجمه نگاه کنیم، دو سطح حداکثری و حداقلی قابل تعریف است.
در این مقاله می خواهم از منظر دیگری به آموزش ترجمه تخصصی نگاه کنم و آن از منظر متون ترجمه شده است. به اعتقاد من نگاه از این منظر نه فقط تصور دقیقی از وضعیت ترجمه در کشور به ما میدهد بلکه به ما میگوید که در آموزش ترجمه تخصصی چه هدفی را باید دنبال کنیم.
ترجمههای چاپ شده را از حیث کیفیت ترجمه به چهار نوع کم و بیش قابل تشخیص می توان تقسیم کرد. این چهار نوع عبارتند از:
۱) ترجمه خلاق. ترجمه حداکثری است. این نوع ترجمه تخصصی بیشتر در حوزه ادبیات دیده میشود اما به هیچوجه به این حوزه محدود نیست. مترجمی که در این سطح ترجمه تخصصی میکند بالقوه یا بالفعل نویسنده است. او آنچنان بر زبان مادری خود مسلط است که قادر است از حد هنجارها فراتر برود و دست به خلاقیت زبانی بزند و تفاوت ها و خلاقیت های متن اصلی را تا حد امکان در ترجمه خود منعکس کند. برخی از ویژگی های این نوع ترجمه عبارت است از:
* متنی تألیفی به نظر میآید و ارزش تألیفی دارد
* زبان فارسی را بر وفق هنجارهای آن بسط می دهد
* عناصر غیرفارسی را چنان در خود هضم می کند که فارسی جلوه میکنند
در میان ترجمههای چاپ شده در ایران، خوشبختانه ترجمههایی که چنین ویژگی هایی داشته باشند کم نیستند. به عنوان نمونه به فرازی از ترجمه عبدالله کوثری توجه کنید:
اما، ایزابل، کجا بودند مردم نازنینی که پشت آن پنجرهها زندگی میکردند؟ آیا از خانههایشان بیرون آمدند تا ورود شما را خوشآمد بگویند، یا این وظیفه را به غبار و کثافت و نکبتی وانهادند که گرداگرد شما را فرا گرفته بود؟ زنان پابرهنه با چهرههای تیره پیچیده در شال، شکمهای سنگین آبستن، کودکان عریان، گله گله سگ های خیابانی، گله گله جانوران دورگه که به همه جا سرمی کشند و به جایی نمیروند. بعضی زرد، بعضی سیاه، همه سرگردان، همه وامانده، همه بی نای و نفس، گرسنه، بدن های پوشیده از زخم و کک را می خارانند، به دنبال پسماندهای سر در زبالهها میکنند، افلیج،
زار و نزار، با چشم های مورب قرمز و زرد چرکابهریز که نژاد گرگی شان را برملا می کند، پوزه های پرلک و پیس، پشم ریخته، پوستی سخت و گرگرفته، وارفته وعاطل که هماهنگ با نواخت کاهلانه این شهر وارفته عاطل زوزه میکشند، شهری که روزگاری پرستشگاه دنیای کهن مکزیک بود.
۲) ترجمه مقبول. این نوع ترجمه را که در مرتبه پس از ترجمه خلاق قرار میگیرد میتوان هدف آموزش ترجمه قرار داد. این هدف کاملاً واقع گرایانه است و در عرصه عمل بسیار کارآمد است به شرط این که ویژگی ها و اقتضائات این نوع ترجمه تخصصی را به درستی بشناسیم و به درستی آموزش بدهیم. ترجمه مقبول متنی است مستقل از متن اصلی و هدف اول و آخر آن برقراری ارتباط با خواننده است. منظور از مستقل بودن این نیست که مترجم در محتوای متن اصلی دست ببرد. منظور مستقل بودن از حیث زبانی و متنی است. مترجم با ابزار زبان مادری اش و با اطلاعات برگرفته از متن اصلی برای خواننده ترجمه، متنی مستقل تألیف می کند چنان که متن ترجمه به نظر نمیرسد. هدف این نوع ترجمه این است که اطلاعات متن بی هیچ مانع زبانی و به روشن ترین و صریح ترین شکل ممکن به دست خواننده برسد.
بدیهی است این نوع ترجمه بیشتر شامل متون حاوی اطلاعات از جمله متون توضیحی و دانشگاهی میشود، متونی که بخش اعظم ترجمههای بازار را به خود اختصاص داده است.
اگر هدف نهایی آموزش ترجمه را توانایی نوشتن چنین متنی بدانیم، این هدف به هیچ روی هدف کوچکی نیست و اهمیت آن زمانی به درستی معلوم میشود که اقتضائات آن را درک کنیم و در برنامه آموزش ترجمه بگنجانیم. بدون درک و رعایت این اقتضائات، این هدف تحقق نخواهد پذیرفت. البته ترجمه مقبول شامل متون ادبی هم میشود. غالب رمانها و نمایشنامهها و داستانهای کوتاه را میتوان به زبانی مقبول ترجمه کرد. برخی از ویژگی های
این نوع ترجمه عبارت است از:
* زبانی روشن و خالی از ابهام دارد.
* جملات بر وفق زبان فارسی نوشته شده و ترجمه بودن متن آشکار نیست.
* متن نه آن قدر زیباست و نه آن قدر از متن اصلی تأثیر پذیرفته که توجه خواننده را به خود جلب کرده و حواس او را پرت کند.
* انتخاب واژگان تخصصی، عمومی و ترکیب واژگان مطابق با سنت نثر تألیفی است.
* برجستگی و ارزش ادبی یا زبانی خاصی ندارد بلکه اهمیتش در این است که کاملاً در خدمت خواننده و بیان مقصود نویسنده است.
* سبک متن شبیه به سبک متون تألیفی مشابه آن است و لذا متن را میتوان به دلیل ویژگی های زبانی آن در ژانری معین جا داد.
* سه ویژگی اصلی زبان آن سلاست، صراحت و روشنی آن است هرچند که مترجم برای دستیابی به این سه ویژگی و به تشخیص خود هر استراتژی را که لازم می دانسته به کار گرفته است.
به دو مورد از این نوع ترجمه توجه کنید:
بسیاری از شعرهای بروکس درباره محلهای است به نام برونزویل در جنوب شیکاگو. بروکس به مدد مهارت ادبی خود کاری میکند که برونزویل از مکانی روی نقشه فراتر برود. این محله مثل همه مکان های ادبی به مکانی برای محک زدن شخصیت تبدیل میشود، مکانی که در آن تخیل به مواد خام تجربه شکل میدهد و شادی ها و مصائب بشر به زبان شعر بیان شده و مورد داوری قرار می گیرد. خصلت هایی که شعر بروکس را در خور توجه ساخته، به تعبیر یکی از منتقدان، عبارت تهور، نوآوری، جسارت در تجربه کردن و به کارگرفتن زبان روزمره، زبانی که دهن کجی « است از
.» به ادبیات نیست بلکه عین ادبیات است
Many of Brook’s poems are concerned with a black community named Bronzeville, on the south side of Chicago. Her literary skill makes Bronzeville more than just a place on map. This community, like all important places becomes a testing ground for personality, a place where the raw material of experience is shaped by imagination and where the joys and trials of being human are both sung and judged. The qualities for which Brook’s poetry is noted are (as one critic has pointed out) “boldness, invention, a daring to experiment, and a naturalness that does not scorn literature but absorbs it”.
در ترجمه فوق، مترجم از انواع استراتژی ها در سطح خرد و کلان استفاده کرده تا به متنی دست یابد که از حیث معنی مفهوم و روشن است و از حیث زبانی به متن تألیفی شبیه است. نکته مهمی که درباره این نوع ترجمه وجود دارد این است که پنهان کردن خود در متن و در عین حال نوشتن متنی که مفهوم و روان باشد کار سادهای نیست؛ لازمه دستیابی به چنین هدفی این است که مترجم درک درستی از مفهوم متن پیدا کند و جایگاه خود را از جایگاه فردی که تحتاللفظی ترجمه میکند، یعنی انتخاب های واژگانی و ساختاری نویسنده را انتخاب اول خود قرار میدهد، به جایگاه فردی که خود متنی مستقل مینویسد ارتقا بدهد. تحلیل استراتژی هایی که مترجم در ترجمه متن فوق به کار گرفته نشان میدهد که این نوع ترجمه چقدر مهارت میطلبد ولی، چنان که گفته شد، مهارت ها و استراتژی های لازم برای نوشتن چنین متنی در یک برنامه معقول آموزش ترجمه قابل آموزش است هرچند که در برنامهای که دانشجویان با توانایی ها و انگیزههای مختلف در آن آموزش می بینند ممکن است همه دانشجویان به یک اندازه به توانایی لازم دست نیابند.
به یک نمونه دیگر از این نوع ترجمه توجه کنید:
مهمترین مضمون کشتن مرغ مقلد پرسشی درباره سرشت اخلاقی بشر است: آیا بشر ذاتاً خوب است یا ذاتاً بد؟ برای کنکاش درباره این پرسش، نویسنده، گذار جم و اسکات را از دنیای معصوم کودکی به دنیای آدمبزرگها تصویر میکند. در کودکی آن دو همه آدمها را خوب میبینند چون هرگز با شر مواجه نشدهاند ولی در دنیای آدم بزرگهاست که با شر مواجه میشوند و مجبورند جهان را بر اساس این شناخت جدید تفسیر کنند. در نتیجه گذار از دنیای معصومیت به دنیای
آدم بزرگها، یکی از درون مایههای فرعی کتاب شکل میگیرد و آن خطر ناشی از تنفر، تعصب و جهل است که افراد بی گناه را تهدید میکند. افرادی مثل تام رابینسون و بو رادلی برای مقابله با شری که با آن مواجه میشوند آمادگی ندارند و درنتیجه هلاک میشوند.
The most important theme of To Kill a Mockingbird is the book’s exploration of the moral nature of human beings—that is, whether people are essentially good or essentially evil. The novel approaches this question by dramatizing Scout and Jem’s transition from a perspective of childhood innocence, in which they assume that people are good because they have never seen evil, to a more adult perspective, in which they have confronted evil and must incorporate it into their understanding of the world. As a result of this portrayal of the transition from innocence to experience, one of the book’s important subthemes involves the threat that hatred, prejudice, and ignorance pose to the innocent: people such as Tom Robinson and Boo Radley are not prepared for the evil that they encounter, and, as a result, they are destroyed.
نویسنده : علی خزاعیفر